Web Analytics Made Easy - Statcounter

آمریکا به‌دنبال افزایش امنیت و بقای اسرائیل است و سالانه میلیاردها دلار برای تقویت توان نظامی اسرائیل هزینه می‌کند. اگر جبهه مقاومت نبود اسرائیل هر شب خواب گسترش سلطه خود در کشورهای همجوار می‌دید، ولی با توسعه اندیشه مقاومت، نوار غزه از سلطه اسرائیل رهایی یافت و مردم کرانه باختری نیز در فکر چگونگی بیرون راندن ارتش اشغالگر از سرزمین خود هستند؛ بنابراین تصور آمریکا این بود که با وجود افرادی مثل حاج‌قاسم نمی‌تواند به‌راحتی برنامه‌های خود را برای مسلط کردن اسرائیل بر مقدرات کشورهای عربی تحقق بخشد

شهید حاج‌قاسم سلیمانی، یک انسان مجاهد و سرداری متعلق به ایران و همه آحاد مردم کشور بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

برداشتی که اکثر مردم از وی داشتند، چهره‌ای فداکار برای جمهوری اسلامی ایران بود که تمام زندگی خود را وقف ایجاد امنیت پایدار برای مردم و کشور کرده است.

اگرچه یگان خدمتی مشترکی نداشتند و یکی در نیروی دریایی فرمانده بود و دیگری در لشکر نیروی زمینی سپاه ولی بسیاری از عملیات‌‌های جنگ تحمیلی ۸ساله خاطرات حسین علایی را به یاد و نام سردار شهید قاسم سلیمانی گره زده است. عملیات والفجر۸ در فاو شاخص‌ترین دوره این همکاری‌ها بوده و لشکر ثارالله کرمان به فرماندهی سردار سلیمانی یکی از یگان‌های عمل‌کننده قرارگاه دریایی نوح سپاه به مسئولیت سردار علایی. توضیح می‌‌دهد که چطور شهید سلیمانی یک گروه رزمی از رزمندگان استان‌های کرمان و سیستان و بلوچستان را در عملیات فتح‌المبین سامان می‌دهد و از آنها یک تیپ در عملیات بیت‌المقدس می‌سازد و پله‌پله تا فرماندهی لشکر ثارالله در عملیات‌های والفجر۸ و کربلای۵ پیش می‌رود هر دو فرماندهان استراتژیست پس از جنگ می‌شوند و از اینجا به بعد روایت سردار علایی رنگ و بوی دیگری از فعالیت‌های منطقه‌‌ای سردار سلیمانی در ماموریت‌های برون‌مرزی سپاه و جبهه مقاومت منطقه‌ای به خود می‌گیرد. روایت حسین علایی از فرماندهان ارشد سابق سپاه را درباره این خط سیر مبارزه سرلشکر شهید قاسم سلیمانی می‌خوانید.

سردار سلیمانی یک شخصیت منطقه‌ای و در تعامل با جبهه مقاومت داشتند و یک بازوی مشورتی سیاسی نیز در داخل بودند. اعتماد نظام و مردم به ایشان چگونه به‌دست آمده بود؟

شهید حاج‌قاسم سلیمانی، یک انسان مجاهد و سرداری متعلق به ایران و همه آحاد مردم کشور بود. برداشتی که اکثر مردم از وی داشتند، چهره‌ای فداکار برای جمهوری اسلامی ایران بود که تمام زندگی خود را وقف ایجاد امنیت پایدار برای مردم و کشور کرده است. مردم معتقد بودند که او برای توسعه و افزایش ضریب امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تلاش و عمر خود را در این راه صرف کرده است. حاج‌قاسم در تمام دوران جنگ تحمیلی در جبهه‌ها حضور داشت و این سعادت را یافت تا حدود 10سال پس از خاتمه جنگ نیز نیروی قدس سپاه را به اوج بهره‌دهی مؤثر برساند؛ به‌گونه‌ای که در دور کردن تهدیدات نظامی و امنیتی از مرزهای ایران با موفقیت عمل کرد. کار بزرگ حاج‌قاسم بهره‌گیری از تجربیات دوره جنگ تحمیلی برای ایجاد یک نوع سازماندهی مردمی با استفاده از تفکر بسیجی در کشورهایی مانند عراق و سوریه بود که هدف تروریسم داعش و گروه‌های تکفیری قرار گرفته بودند. تشکیلاتی مانند انصارالله در یمن، حشدالشعبی در عراق و فاطمیون در سوریه از باقیات‌الصالحات مکتب حاج‌قاسم است و درواقع هدیه جمهوری اسلامی به کشورهای خط مقاومت برای حفظ استقلال و سربلندی آنهاست.

آیا ابعاد فعالیت‌های ایشان به‌درستی معرفی شده است؟

خوشبختانه صداوسیمای جمهوری اسلامی و رسانه‌های مختلف نیز در دوران حیات ایشان توانسته بودند گزارش‌هایی از فعالیت‌های تعیین‌کننده حاج‌قاسم به‌ویژه در حمایت از حزب‌الله در جنگ ۳۳روزه در مقابل تهاجم اسرائیل به لبنان و نیز نجات مردم کرد عراق از دست داعش و همچنین جلوگیری از سقوط سوریه را منعکس کنند که باعث آشنایی بیشتر مردم با فداکاری‌های ایشان و سایر حماسه‌سازان امنیت امت اسلامی شده بود. در مجموع چنین ویژگی‌هایی باعث شده بود که بسیاری از مردم، حاج‌قاسم را یک سرباز وطن و یک بسیجی تک‌بعدی تلقی نکنند و او را در خدمت آرمان‌های اسلامی مردم ایران ببینند و او را سردار واقعا ملی بدانند و دوست داشته باشند.

مهم‌ترین عملیات‌های جنگ تحمیلی که نقش و حضور سردار سلیمانی در آنها برایتان تصویرسازی شده، کدام‌ها بودند؟ چه روایت و خاطره‌ای از آن عملیات‌ها برایتان حک و ثبت شده است؟

شهید حاج‌قاسم سلیمانی از عملیات فتح‌المبین تا انتهای جنگ در اکثر عملیات‌های مهمی که برای آزادسازی خاک ایران عزیز انجام شد، نقش مؤثر و فعالی داشت. او توانست بنیان لشکر۴۱ثارالله را در جبهه جنگ پی‌ریزی کند. در عملیات فتح‌المبین او رزمندگان استان‌های کرمان و سیستان و بلوچستان و هرمزگان را در قالب یک گروه رزمی مستقل سازماندهی کرد و در حمله به عقبه ارتش عراق در دشت عباس در کنار تیپ۱۴ امام‌حسین علیه‌السلام به فرماندهی شهید حاج حسین خرازی شرکت داشت. موفقیت در عملیات فتح‌المبین باعث شد تا تیپ ثارالله رسما برای انجام عملیات بیت‌المقدس تشکیل شود و توسعه یابد. طی عملیات بیت‌المقدس که پس از ۲۴شبانه‌روز جنگ تمام‌عیار منجر به آزادسازی خرمشهر شد، تمامی یگان‌های رزمی سپاه و اکثر واحدهای ارتش حضوری فعال داشتند. اما نیروهای تیپ ثارالله در جبهه شمالی عملیات بیت‌المقدس و برای عبور از رودخانه کرخه کور مأموریت داشتند و از خرمشهر حدود ۱۲۰کیلومتر دور بودند، ولی باید گفت که عملکرد همه یگان‌ها در جریان عملیات بیت‌المقدس در آزادسازی خرمشهر نقش داشته است. گرچه رزمندگان تیپ‌های نجف و امام حسین ازجمله نخستین افرادی بودند که توانستند عقبه دشمن در جاده شلمچه را ببندند و با قدرت تمام وارد خرمشهر شوند، ولی همه فرماندهان و رزمندگانی که در عملیات بیت‌المقدس شرکت داشتند، توانستند فشاری عظیم را بر ارتش عراق وارد کنند؛ به‌طوری‌که حدود ۱۲هزار نظامی عراقی فقط در خرمشهر به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند و ارتش عراق مجبور به خروج از سرزمین ایران عزیز شد. به هر حال حاج‌قاسم در اکثر عملیات‌های سخت و تعیین‌کننده دوران دفاع‌مقدس مثل والفجر۸ و کربلای۵ به‌عنوان فرمانده لشکر ثارالله حضور داشت و رزمندگان این لشکر حماسه‌های زیادی را در دوران دفاع‌مقدس آفریدند. حاج‌قاسم را می‌توان جزو 15فرمانده برتر لشکرهای خط‌شکن سپاه دانست. او در کنار فرماندهانی مثل شهیدان حسین خرازی، مهدی باکری، احمد کاظمی، ابراهیم همت، احمد متوسلیان، حسن باقری، مهدی زین‌الدین، حمید باکری، عباس کریمی، سیدرضا دستواره، محمود کاوه و نورعلی شوشتری قرار می‌گرفت که همگی از ستون‌های ستبر و محکم قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران بودند.

مسائل زیادی پس از یک سال همچنان در ارتباط با نحوه پاسخ ایران به ترور سردار مطرح می‌شود. واکنش ایران چگونه باید باشد؟

واکنش به ترور و ضربت متقابل باید متوجه تصمیم‌گیرندگان به ترور حاج‌قاسم و یاران شهیدش باشد. باید لبه تیز انتقام سخت رو به افرادی مثل ترامپ، نتانیاهو، پمپئو، برایان هوک، وزیر دفاع و رئیس ستاد ارتش آمریکا باشد که همگی نقش اول و اساسی را در برنامه‌ریزی، طراحی و سازماندهی ترورهای هدفمند داشته‌اند. در عین حال بهتر است که مسئولان کشور و فرماندهان نظامی کمتر حرفی از انتقام سخت بزنند تا مردم را منتظر اقدام فوری نگذارند. طبیعی است هر زمان که انتقام گرفته و ضربه متقابل به دشمن وارد شود، مردم مطلع خواهند شد. باید توجه داشت که ترامپ با ترور حاج‌قاسم و پذیرفتن رسمی مسئولیت آن می‌خواست فضایی را در کشورهای همجوار ایران به نفع آن جنایت هولناک به‌وجود آورد، ولی تشییع پیکر باشکوه حاج‌قاسم و ابومهدی المهندس و سایر شهدا در شهرهای مختلف عراق و ایران تمام برنامه‌های تبلیغاتی آمریکا را به‌هم ریخت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران را در افکار عمومی جهان به نمایش گذاشت. درواقع نخستین ضربت متقابل را مردم ایران و عراق و بسیاری از ایرانیان خارج از کشور به دولت آمریکا وارد کردند و نشان دادند که اکثر مردم ایران از راه و مکتب حاج‌قاسم حمایت می‌کنند. با اقدام به ترور حاج‌قاسم و سایر شهدای ایرانی و عراقی، ترامپ‌ منفورترین رئیس‌جمهور در افکار عمومی ایرانیان و بسیاری از عراقی‌ها شد و چهره یک تروریست جنایتکار را به‌خود گرفت. از این پس، مردم و دولت عراق خواستار اخراج نظامیان آمریکا از خاک خود شدند و آمریکا تا‌کنون مجبور شده است شمار زیادی از قوای خود را از عراق و از منطقه خاورمیانه خارج کند. درواقع خروج کامل نظامیان آمریکایی از خاورمیانه می‌تواند انتقام اصلی از ترور حاج‌قاسم و همراهانش باشد. خداوند هم با دست مردم آمریکا انتقام دیگری را از ترامپ گرفت و نگذاشت او طعم دوره دوم ریاست‌جمهوری را بچشد و ترامپ و یارانش را از اریکه قدرت با خفت و خواری به زیر کشید. اما شاید مهم‌ترین انتقام، شکست دادن آمریکا در برقراری تحریم‌های ظالمانه علیه مردم ایران باشد. توسعه اقتصاد ملی، پیشرفت کشور با تکیه بر قابلیت‌های ملی، دوری کردن از توطئه آمریکا برای برپایی جنگ، تلاش برای کشف شبکه‌های جاسوسی اسرائیل و آمریکا در ایران و جلوگیری از ترورهای احتمالی بعدی دانشمندان هسته‌ای می‌تواند مهم‌ترین ضربت متقابل ایران باشد.

ترور سردار سلیمانی ظاهرا بخشی از تغییر برنامه‌های امنیتی آمریکا در منطقه است. مهم‌ترین اقدام ایران در این شرایط چه می‌تواند باشد؟

با ترور سبعانه حاج‌قاسم، جمهوری اسلامی ایران باید سعی کند به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی و اقدام کند تا آمریکا نتواند به‌سادگی توطئه‌های خود علیه مردم ایران و به نفع اسرائیل را به مرحله اجرا درآورد. مشخص است که آمریکا به‌دنبال ترور فرماندهان نیروی قدس و فرماندهان جبهه مقاومت و تداوم فشارهای حداکثری به ایران از طریق اعمال تحریم‌های گسترده و همه‌جانبه و درنهایت ضربه زدن به اقتدار جمهوری اسلامی ایران است. افزایش هوشیاری اطلاعاتی نسبت به نیات و مقاصد آمریکا و نیفتادن در دام برنامه‌های شیطان بزرگ، می‌تواند یک اقدام هوشمندانه و بازدارنده برای ایران باشد. باید به‌گونه‌ای اقدام کرد که آمریکا در تلاش‌های خود علیه ایران با ناکامی و شکست‌های بزرگ مواجه شده و از تداوم دشمنی مأیوس شود. از طرفی باید مراقبت کرد تا آمریکا نتواند مزیت‌های ژئوپلیتیک ایران در حوزه‌های نفت، گاز، ترانزیت، فرهنگ و گردشگری را به‌سادگی تخلیه کرده و آنها را به کشورهای همجوار ایران منتقل کند. بر همین اساس می‌توان با تعریف سیاست «همگرایی» و «وابستگی متقابل» امکان بهره‌گیری کشورهای همسایه را از انواع ظرفیت‌های ژئوپلیتیک ایران تسهیل کرد؛ به‌گونه‌ای که آنان نیاز به استفاده از قابلیت‌ها و توانایی‌های ایران برای پیشرفت کشور خویش داشته باشند. در این صورت، تداوم امنیت ایران، باعث افزایش ضریب امنیتی آن کشورها خواهد شد و برنامه آمریکا برای وابسته کردن امنیت کشورهای همسایه ایران به پایگاه‌های نظامی و تسلیحات آمریکایی به‌هم خواهد ریخت. به‌نظر می‌رسد که مصلحت ایران بر آن است که در منطقه خاورمیانه، ثبات و آرامش برقرار شود تا آمریکا نتواند به‌راحتی سلاح‌های خود را به کشورهای عربی منطقه بفروشد و پایگاه‌های خود را در این کشورها توسعه دهد. هرچه جمهوری اسلامی بتواند نقش فعال‌تری در حل و فصل مسائل و مشکلات منطقه‌ای پیدا کند از میزان نفوذ آمریکا کاسته خواهد شد. تلاش آمریکا برای ایجاد و برقراری رابطه سیاسی و اقتصادی اسرائیل با کشورهای عربی برای جلوگیری از تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران قابل ارزیابی است. بر همین اساس باید ایران همچنان بر سیاست همگرایی و همکاری با کشورهای همسایه به‌ویژه کشورهای عربی اصرار بورزد.

اوج شکوفایی دوره مسئولیت سردار سلیمانی در مقابله با فتنه امنیتی داعش در منطقه خاورمیانه بود. نگاه و روش ایشان به مدیریت این مسئله در منطقه چگونه بود؟

حاج‌قاسم برای مقابله با داعش در عراق و سوریه تلاش زیادی کرد. داعش قوی‌ترین جریان تروریستی در عراق و سوریه بود. چگونگی ظهور داعش جای تأمل بسیار دارد. به‌نظر می‌رسد که خلأ قدرت ایجاد شده در عراق پس از اشغال آن کشور توسط آمریکا و ظهور گروه‌های مختلف سیاسی واگرا، باعث تقویت جریانات تکفیری و به‌وجود آمدن داعش در مناطق سنی‌نشین عراق شد. ناراحتی و نگرانی عربستان از سقوط صدام و پشتیبانی آن کشور از انواع جریانات تکفیری باعث تقویت و مسلح شدن آنان شد. داعش که پس از افول القاعده پا به عرصه گذاشت به‌دنبال تسلط بر عراق و سوریه بود و می‌خواست امارت شام و عراق را تشکیل دهد. شیوه و منش داعش، ایجاد رعب و وحشت و قتل و کشتار برای پیشروی به سوی اهداف خود بود. داعش به پیروزی خود خیلی امیدوار بود؛ زیرا دولت عراق گرفتار مسائل مختلف حاکمیتی بود؛ به‌طوری که امکان فراهم آوردن یک نیروی مسلح هوشمند و‌ مقتدر را نداشت. در چنین شرایطی بود که داعش بر موصل مسلط شد و آن شهر را محل حکومت ابوبکر البغدادی قرار داد و به‌دنبال تصرف بغداد بود. در چنین وضعیتی نیروی قدس سپاه به فرماندهی حاج‌قاسم توانست حشدالشعبی عراق را سازماندهی کرده و افراد آن را آموزش دهد و با فتوای آیت‌الله العظمی سیستانی آنها را در مقابل داعش حمایت کند. هر جا هم اوضاع عراق و سوریه بحرانی می‌شد، حاج‌قاسم به سرعت خود را به صحنه درگیری می‌رساند. نیفتادن اقلیم کردستان به‌دست داعش مرهون اقدام به‌موقع حاج‌قاسم و حضور او در صحنه عملیات مقابله با داعش بود. در سوریه هم حاج‌قاسم به دولت سوریه روحیه بخشید و قوت قلب داد و حمایت جمهوری اسلامی را برای جلوگیری از افتادن سوریه به‌دست داعش و النصره در صحنه عمل نشان داد. حاج‌قاسم خیلی سریع هماهنگ کرد تا نیروهای حزب‌الله لبنان به کمک مردم سوریه بشتابند و مانع از به ثمر رسیدن طرح آمریکا، اروپا، عربستان و ترکیه در سوریه شد. کمک‌های ایران به سوریه باعث شد تا با دعوت حاج‌قاسم، روسیه نیز در سوریه وارد عمل شود و نقشی را در حمایت از بشار اسد بر عهده بگیرد. گرچه روابط روسیه با اسرائیل خوب است و روسیه مانع اقدامات و حملات اسرائیل به مواضع گروه‌های حامی ایران در سوریه ازجمله حزب‌الله نمی‌شود، ولی همین حضور باعث شده تا گروه‌هایی مانند داعش و النصره از پیروزی سریع در آن کشور مأیوس شوند. به هر حال، غربی‌ها بر این باورند که نیروی قدس سپاه به فرماندهی حاج‌قاسم توانسته است هم مانع تسلط داعش بر عراق و سوریه شود و هم باعث کاهش نفوذ آمریکا در این کشورها شده است.

نگرش سیاسی سردار سلیمانی به سیاست داخلی و جبهه‌بندی‌های گروه‌ها چه بود؟

بسیاری از مردم ایران، شهید حاج‌قاسم سلیمانی را فردی دارای گرایش سیاسی خاص و مخالف خواست اکثریت نمی‌دانستند و احساس می‌کردند او در مسائل مبتلابه کشور، جناحی فکر نمی‌کند، بلکه ملی می‌اندیشد و ابایی از تماس با شخصیت‌های مختلف کشور که دارای گرایش‌های مختلف سیاسی هستند ندارد. او سعی می‌کرد که به همه شخصیت‌های ملی و انقلابیون طرفدار امام خمینی(ره) از هر جناحی احترام بگذارد و خود را وارد بازی‌های سیاسی و جناحی نکند. بر همین اساس بود که خیلی‌ها از او انتظار داشتند که در اختلافات داخلی کشور، حاج‌قاسم بتواند نقشی برای تألیف قلوب و همگرایی بین جریانات مختلف ایفا کند. او هرگز تلاش نمی‌کرد تا با موضع‌گیری‌های خود، افراد وفادار به امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی را برنجاند و آنها را از قطار انقلاب پیاده کند و خود را معیار انقلابی بودن بداند. او به کلام امام خمینی(ره) که همواره می‌فرمود: «همه با هم» نه «همه با من» عملا وفادار بود و به کسی انگ و اتهام نمی‌زد و همه تلاشگران نظام جمهوری اسلامی را زیر چتر انقلاب اسلامی جای می‌داد.

فکر می‌کنید چه عواملی باعث شد رئیس‌جمهور آمریکا دستور به ترور سردار سلیمانی بدهد؟

فعالیت حاج‌قاسم در تمامی حوزه‌های جبهه مقاومت گسترش داشت. هم‌اکنون جبهه مقاومت از یمن تا لبنان را دربرمی‌گیرد. تقویت حوثی‌ها در یمن باعث شده تا مداخله نظامی عربستان و امارات در یمن و تلاش‌های آنها برای تسلط بر آن کشور، ناکام بماند. حوثی‌ها با استمداد از نیروی قدس توانسته‌اند تشکیلات قدرتمند انصارالله را در حمایت از مردم یمن به‌وجود آورند و بر بخشی از دریای سرخ نیز مسلط شوند. توسعه توان مقاومت انصارالله باعث می‌شود که آمریکا نتواند در آینده تنگه باب‌المندب را در کنترل خود داشته باشد. از طرفی حزب‌الله لبنان در این سال‌ها با بهره‌گیری از مکتب دفاعی اسلام و با کمک‌های فکری حاج‌قاسم توانسته در برابر حملات اسرائیل به لبنان مقاومت کند و نگذارد دوباره سرزمین‌های لبنان به اشغال ارتش اسرائیل درآید. ایستادگی حزب‌الله در جنگ ۳۳روزه از افتخارات فراموش‌نشدنی جبهه مقاومت در برابر اسرائیل است. اگر حزب‌الله در لبنان وجود نداشت، هم‌اکنون هنوز هم بخش‌هایی از جنوب لبنان در اشغال اسرائیل باقی مانده بود و شاید همانطور که آمریکا بلندی‌های جولان از خاک سوریه را به اسرائیل بخشید، جنوب لبنان هم منضم به اراضی فلسطین اشغالی می‌شد. باید توجه داشت که آمریکا به‌دنبال افزایش امنیت و بقای اسرائیل است و سالانه میلیاردها دلار برای تقویت توان نظامی اسرائیل هزینه می‌کند. اگر جبهه مقاومت نبود اسرائیل هنوز هم هر شب خواب گسترش سلطه خود را در کشورهای همجوار می‌دید، ولی با توسعه اندیشه مقاومت، نوار غزه از سلطه اسرائیل رهایی یافته است و مردم کرانه باختری نیز در فکر چگونگی بیرون راندن ارتش اشغالگر از سرزمین خود هستند؛ بنابراین تصور آمریکا بر این بود که با وجود افرادی مثل حاج‌قاسم نمی‌تواند به‌راحتی برنامه‌های خود را برای مسلط کردن اسرائیل بر مقدرات کشورهای عربی تحقق بخشد و دست به ترور علنی او زد.

چرا پس از یک‌سال با وجود وعده پیگیری‌های دولت عراق، پیگیری جدی در رسیدگی به این پرونده وجود ندارد؟

حاج‌قاسم در حالی توسط پهپادهای آمریکایی ترور شد که مهمان رسمی دولت عراق بود. البته سال‌هاست که عراق در اشغال نظامیان آمریکاست. کنترل آسمان و فرودگاه‌های عراق عملا در اختیار ارتش آمریکاست. آمریکا پایگاه‌های نظامی بزرگی در عراق احداث کرده است و برای رفت‌وآمد به عراق از دولت این کشور اجازه نمی‌گیرد. البته گاهی بعضی از ورود و خروج نظامیان و سلاح‌ها و تجهیزات نظامی خود را به اطلاع مقامات دولت عراق می‌رساند، ولی این به مفهوم کسب مجوز از دولت عراق برای ورود تجهیزات و نفرات نظامی به آن کشور نیست؛ بنابراین احتمال اینکه دولت عراق از ورود پهپادهای ترور به عراق مطلع بوده است، وجود دارد، ولی معلوم نیست که نخست‌وزیر آن کشور از قصد آمریکا برای ترور فرماندهان ایرانی و عراقی اطلاع داشته است. اما واضح است که دولت عراق خبر برنامه حمله ایران به پایگاه عین‌الاسد را از قبل به آمریکایی‌ها اطلاع داده و موجب شده تا نظامیان آمریکایی قبل از شروع حمله موشکی به پناهگاه‌های امن بروند و از آسیب در امان باشند. الان هم دولت عراق با اشاره آمریکا قرارداد بزرگی را با عربستان امضا کرده است و در عین حال از پرداخت پول‌های ایران خودداری می‌کند. شاید این طبیعت رفتار دولت‌های تحت اشغال بیگانه باشد. در هر صورت لازم است تا هدف‌های حاج‌قاسم پس از شهادت وی نیز دنبال شود و همکاری‌ها با عراق افزایش یابد./ همشهری

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: شهید حاج قاسم سلیمانی جمهوری اسلامی ایران عملیات فتح المبین عملیات بیت المقدس نظامیان آمریکا ترور حاج قاسم کشورهای همجوار سردار سلیمانی آمریکا نتواند کشورهای عربی عراق و سوریه جبهه مقاومت حاج قاسم حاج قاسم ترور سردار جنگ تحمیلی مردم ایران گونه ای دولت عراق عملیات ها نیروی قدس حزب الله مهم ترین باعث شد آن کشور گروه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۵۵۵۸۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پس لرزه ادعای صادق زیباکلام درباره جنگ ایران و عراق

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، جماران در یادداشتی به نقل از محسن عربی نوشت:

در روزهای گذشته قسمتی از مناظره آقای دکتر صادق زیباکلام و هوشنگ امیراحمدی به صورت گسترده در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است؛ در این فیلم کوتاه ۱۰۰ ثانیه‌ای، آقای دکتر زیباکلام اقدامات مخرب جمهوری اسلامی ایران و در رأس آن «امام خمینی»، علیه دولت بعث عراق بعد از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ را اصلی‌ترین عامل، برای تحریک صدام حسین جهت لشکرکشی نظامی به مرزهای سرزمینی ایران دانسته‌اند؛ حال در این یادداشت کوتاه، بر اساس اسناد رسمی نگاهی گذرا به روابط سیاسی میان دولت ایران و دولت عراق قبل از بهمن ۱۳۵۷ شمسی کرده‌ایم و در انتها به این پرسش پاسخ دادیم که آیا امکان جلوگیری از حمله ارتش عراق در شهریور ماه ۱۳۵۹ برای دولت ایران وجود داشت؟

ذکر این نکته ضروری است که به علت حجم بالای مطالب، امکان بررسی تفصیلی همه مقاطع تاریخی وجود ندارد و به صورت گذرا به قله‌های تاریخی اشاره شده است.

بعد از پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراطوری عثمانی؛ کشور عراق به همراه سوریه، فلسطین، اردن و عربستان به لطف چشم‌پوشی مصطفی کمال پاشا ازمرزهای سرزمینی آن مناطق شکل گرفت؛ در ایران نیز، پهلوی اول زمام امور را به دست گرفت و یکی از اقدامات دولت او، تغییر برخی از اسامی شهرهای ایران بود. برای مثال، نام «بندر انزلی» به «بندر پهلوی»، «ارومیه» به «رضائیه»، «استرآباد» به «گرگان» و «سلطانیه» به «اراک» تغییر نام پیدا کرد. اما مهم‌ترین تغییر اسامی مربوط به استان‌های جنوبی کشور بود؛ در جایی که «عربستان» در جنوب غربی ایران، «خوزستان» لقب گرفت و شهر «مُحمّره» به «خرمشهر» بدل گشت.

دولت انگلستان که تا مدت‌ها قیمومیت این کشور تازه تأسیس را بر عهده داشت، سعی کرد از طریق اعمال نفوذ خود، زمینه را برای ورود عراق به جامعه ملل فراهم کند؛ اما در این میان شرط مهمی در کار بود که دولت ایران را در مقام تصمیم‌گیری قرار داده است. ایرانی‌ها مصمم شده بودند تا زمانی که حقوق از دست رفته خود در اروند رود را بازنستاند، از صدور رضایت‌نامه برای الحاق عراق به جامعه ملل خودداری کنند.

همین موضوع به اولین مناقشه میان دو همسایه مرزی بدل گشت و دولت عراق در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی مصادف با ۲۴ نوامبر ۱۹۳۴ میلادی اولین شکایت خود علیه دولت ایران با امضای «نوری سعید» وزیر وقت امور خارجه را در جامعه ملل ثبت کرد. در این شکواییه، عراقی‌ها مدعی شدند بر اساس «قرارداد ارزنه الروم» و «پروتکل استانبول» در زمان امپراطوری عثمانی تعیین خط تالوگ(اصلی‌ترین موضوع مناقشه) صورت گرفته و خط القعر آبادان مبنای توافق بوده است.

پس در نخستین گام؛ اولین مناقشه میان کشورهای ایران و عراق ۴۴ سال قبل از پیروزی انقلاب شکل گرفت.

در طول سال‌های بعدی؛ عراق عمدتاً درگیر حوادث داخلی و کودتاهای نافرجام یکی از پس دیگری بود؛ از عبدالکریم قاسم تا برادران عارف و نهایتاً روی کار آمدن حسن‌البکر در این کشور تازه تاسیس و رها شده از قیمومیت انگلستان باعث شده بود که مردم این کشور حوادث تلخی را در درون سرزمین پرآشوب خود و در کشاکش مسائل سیاسی و اجتماعی تجربه کنند.

البته در مدت رهبری عبدالسلام عارف بر دولت عراق، این دو کشور روابط گرم و صمیمی را نیز تجربه کردند به صورتی که او و همسرش به دعوت محمدرضا پهلوی سفری شش روزه به تهران داشتند و در مورد مسائل مختلف نیز به گفت و گو نشستند. هنگامی که حسن البکر رهبری دولت عراق را بر دست گرفت، دولت ایران سریعاً دولت جدید عراق را مورد رسمیت قرار داد و حسن البکر نیز در مصاحبه‌ای مطبوعاتی از ایران به عنوان کشور دوست و همسایه نام برد. اما طولی نکشید که رهبران عراقی مجدداً شط‌العرب را در زمره خاک سرزمینی خود تلقی کردند و از دولت ایران خواستند که هر چه سریع‌تر به کشتی‌های در حال عبور از اروندرود، فرمان پائیین آوردن پرچم‌های کشور ایران را بدهند. دولت ایران نیز اعلام کرد از هرگونه تعرض و تجاوز به کشتی‌های ایرانی نخواهد گذشت و در صورت بروز این اتفاق، برخوردی غیردوستانه، غیراصولی و محکم به دولت عراق خواهند داد.

اوج تنش‌های آبی در دوم و پنجم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۸ هجری شمسی بود که دو کشتی باری «ابن‌سینا و آریافر» همراه با اسکورت جنگنده‌های ایرانی از اروندرود عبور و به سلامت به بندر خرمشهر رسیدند.

پس در دومین گام، اولین تنش آبی میان ایران و عراق ۹ سال قبل از پیروزی انقلاب شکل گرفت.

اما در سال ۱۳۵۰ هجری شمسی و قبل از خروج نیروهای نظامی انگلستان از خلیج فارس؛ جزایر سه‌گانه شامل: ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ به تصرف دولت ایران درآمد؛ همین موضوع انگیزه تازه‌ای برای دولت عراق فراهم کرد که به درگیری‌های سیاسی میان دو کشور دامن بزند. عراقی‌ها تا جایی از اقدام خشمگین بودند که تنها ده روز به کاردار دولت ایران فرصت دادند تا این کشور را ترک کند و در تاریخ دهم آذر ماه سال ۱۳۵۰ هجری شمسی روابط دیپلماتیک خود با ایران را قطع کرد.

پس در سومین گام؛ برای اولین بار ۷ سال قبل از پیروزی انقلاب، روابط دیپلماتیک میان دولت ایران و عراق قطع گردید.

تصاحب جزایر سه‌گانه؛ بهانه کافی را به دولت عراق داده بود که علاوه بر استفاده از ابزار دیپلماتیک، از درگیری نظامی در مرزها نیز بهره‌گیری کند؛ طبق گزارش‌های رسمی، در آذر ماه سال ۱۳۵۰ هجری شمسی تنها ۲۲ درگیری مرزی میان ایران و عراق شکل گرفته است؛ دامنه این کشمکش‌ها به سال ۱۳۵۱ هجری شمسی کشیده شد و در اردیبهشت ماه آن سال، ۱۲ برخورد شدید گزارش شده است. دولت عراق مستظهر به پیمان ۱۵ ساله خود با شوروی بود که در آن مقرر گشت در بروز موقعیتی دال بر مخاطره صلح هر یک از طرفین و تجاوز به صلح باشد، متعهدین بدون درنگ برای هماهنگی مواضع‌شان تماس برقرار کرده تا سایه خطر را از سر آن کشور کم کنند.

حتماً در طول تعاملات روزانه فردی کلمه «معاودین» به گوش اکثر ما ایرانیان خورده است؛ در اوج تنش‌های سیاسی سال‌های ابتدایی دهه پنجاه هجری شمسی میان دولت ایران و عراق بود که ۶۰ هزار نفر از ایرانیان مقیم عراق به دستور این دولت از عراق اخراج شدند و اموال آنان ضبط گردید.

در سه ماه پایانی سال ۱۳۵۲ خونین‌ترین درگیری‌ها میان ایران و عراق صورت گرفت به طوری مطبوعات از روز ۲۱ بهمن سال ۱۳۵۲ به عنوان «یکشنبه خونی» یاد کردند؛ هر دو کشور یکدیگر را به تجاوز به خاک سرزمینی خود محکوم می‌کردند، اما ایران برای اثبات ادعای تجاوزگری عراقی‌ها مدعای قابل قبولی داشت؛ جنازه سرباز ایرانی که پی تصرف تپه ۳۴۳ را داشتند در خاک ایران به جا مانده بود.

پس از شکایت عراق به سازمان ملل متحد و اعزام نماینده به مرزهای هر دو کشور برای بازدید میدانی از منطقه درگیری، قرارداد ۳۴۸ تنظیم و امضای هر دو کشور رسید، اما حتی تعهد به اجرای مفاد قرارداد تازه نتوانست آتش خشم عراقی‌ها را خاموش کند و این بار نیروی هوایی این کشور برای اولین حریم هوایی ایران را شکست و در مرداد ماه سال ۱۳۵۳ بمب‌های خود را بر سر مردم روستایی حوالی پیران‌شهر ریخت و ۱۵ نفر را به شهادت رساند.

پس در چهارمین گام؛ اولین نقض حریم هوایی ایران حدوداً ۴ سال قبل از پیروزی انقلاب انجام شد.

در اسفند ماه همان سال در حاشیه اجلاس اوپک در الجزایر، به ابتکار «هواری بومدین» رئیس جمهور این کشور ملاقاتی میان محمدرضا پهلوی و صدام حسین که در آن زمان معاون رئیس جمهور عراق بود شکل گرفت و در پایان توافق‌نامه چهار بندی به امضاء رسید که به قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر مشهور شد؛ مهم‌ترین بند این توافق‌نامه به رسمیت شناختن خط‌القعر رودخانه اروند برای دولت ایران بود.

در پی امضاء این توافق‌نامه نخست وزیر وقت دولت ایران به عراق و صدام حسین به ایران سفر کردند و در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۵ حدود ۴۲ توافق‌نامه، عهدنامه و اعلامیه مطبوعاتی میان دو کشور به امضاء رسید؛ روابط دو دولت به آن میزانی در صلح بود که نخستین زائران ایرانی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۵ برای زیارت عتبات عالیات وارد کشور عراق شدند. در این میان، اکراد بیشترین سهم در دست‌یابی ایران به توافق‌نامه الجزایر را داشتند.

آقای شهیدزاده سفیر سابق ایران در عراق می‌گوید که اگر گرفتاری‌های دولت عراق با کردهای بارزانی نبود، عراق هرگز زیر بار اعطای امتیاز به دولت ایران در شط‌العرب نمی‌رفت؛ صدام حسین در ملاقات خود با مرحوم دکتر ابراهیم یزدی وزیر وقت سابق امور خارجه دولت جمهوری اسلامی ایران بیان می‌کند که کردهای عراق کاری با ارتش او کرده بود که تنها ۳ توپ جنگی در انبارهای ارتش عراق باقی‌مانده بود. پس محمدرضا پهلوی با ارسال تجهیزات و امکانات مورد درخواست اکراد، از آنان برای دست‌یابی به توافق با دولت عراق استفاده موثری کرد. اما پس از امضای توافق‌نامه الجزایر، دولت عراق حاکمیت خود را بر کردستان تعمیم بخشید و جنبش‌های کرد عراقی ظرف چند روز متلاشی گشتند و ۱۷۰ هزار نفر آنان به مرزهای ایران پناه آوردند.

بعد از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ دولت عراق پیام ناباورانه‌ای خطاب به مرحوم مهندس بازرگان ارسال کرد و در آن از امام خمینی به عنوان رهبر نامی ایران یاد کرد، اما طولی نکشید که درگیری‌های دولت تازه تأسیس در ایران در مناطقی که ادعای تجزیه‌طلبی داشتند، این فرصت را برای دولت عراق فراهم کرد که بتوانند از فروردین ماه ۱۳۵۸ تا پایان سال، چیزی بر حدود ۸۴ تجاوز زمینی و هوایی به ایران را ثبت کنند. حسن البکر در ۲۱ فروردین ماه سال ۱۳۵۸ یعنی چند روز پس از برگزاری رفراندوم در ایران، نامه‌ای خطاب به امام خمینی نوشت و این پیروزی را تبریک گفت.

مقامات عراقی بعداً ادعا کردند که پاسخ نامه به امام خمینی را در ۳۰ فروردین ماه همان سال دریافت کردند اما با دو لحن متفاوت که یکی از آنان صمیمی و مودبانه است و دیگری حاوی عبارتی خصمانه که روزنامه‌های ایرانی آن را چاپ کرده‌اند. ارسال نامه توسط حسن البکر در حالی بود هشت روز قبل از آن، اولین تجاوز به حریم هوایی جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاده بود و در پی آن ۱۵ نفر در کردستان به شهادت رسیده بودند. عراقی‌ها با تشکیل دو قرارگاه به نام‌های «بصره» و «کردستان» و همراهی ارتشبد پالیزبان و اویسی، زمینه خراب‌کاری در ایران را فراهم نمودند.

در ۲۵ تیر ماه صدام حسین با انجام کودتای آرام درون حزبی موفق توانست حسن البکر را از سد راه خود بردارد و بر مسند قدرت بشیند؛ این سیزدهمین باری از زمان تاسیس کشور عراق بود که رهبر این کشور از طریق کودتا به قدرت می‌رسید. مرحوم دکتر یزدی اولین نفر از مقامات ایرانی پس از پیروزی انقلاب بود که صدام حسین را در حاشیه اجلاس «نم» در هاوانا ملاقات می‌کرد؛ ایشان در گفتگو با سایت تاریخ ایرانی و در پاسخ به این سوال که چه صحبت‌هایی را با صدام حسین رد و بدل کرده است می‌گویند:

صدام قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را قبول نداشت و معتقد بود که این قرارداد در شرایط نامساعدی به عراق تحمیل شده اما حاضر هم نبود که این موضع را با صراحت بیان کند؛ عراق خود را نماینده تمامی اعراب معرفی می‌کرد و به بازگرداندن سه جزیره اصرار داشت ...

ترور طارق عزیز معاون وقت رئیس جمهور عراق در ۱۲ فروردین ماه سال ۱۳۵۹ و ایرانی‌الاصل خواندن فردی که اقدام به حمله تروریستی کرده بود از سوی دولت عراق، بهانه خوبی برای صدام فراهم آورد تا دولت ایران را در این حادثه دخیل بداند؛ او در همان روز نطقی کاملاً تهدیدآمیز خطاب به مقامات ایرانی انجام داد و عنوان کرد که:

«ما دست هر کس که بخواهد به سوی عراق دزار شود را قطع می‌کنیم.»

فردای همان روز صدام به عیادت معاون خود در بیمارستان رفت و عنوان کرد:

«عراق بیش از هر کشور دیگری در خاورمیانه مورد تهدید آیت‌الله(امام) خمینی برای صدور انقلاب اسلامی قرار دارد، زیرا این کشور شیعه است و نیمی از جمعیت ۱۳ میلیون عراقی نیز شیعه هستند.»

مجدداً موضوع احقاق حقوق جزایز توسط اعراب به نقطه کانونی بحران تبدیل گشت و این مرتبه ۳۰ هزار نفر از ایرانیان مقیم عراق از این کشور اخراج شدند؛ فشارهای صدام حسین بر علما و علی‌الخصوص خاندان حکیم و صدر افزایش یافت؛ به طوری که سید محمد باقر صدر و خواهرش و بعدها ۶۳ نفر از خاندان حکیم به دست حزب بعث به شهادت رسید. رفت و آمدهای زائران برای زیارت عتبات عالیات متوقف گردید و سفیران هر دو دولت به کشورهای خود بازگشتند.

ارتش عراق در حدّ فاصل بین روزهای ۱۶ تا ۲۰ شهریور سال ۱۳۵۷ به طور جدی مناطقی از ایران را تصرف کرد. در تقویم ملی ایرانیان، ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ آغاز رسمی جنگ با عراق عنوان شده در صورتی که در طی این مدت، دولت عراق هزار نفر را در ایران به وسیله خراب‌کاری و یا حملات محدود مرزی به شهادت رسانده بود. اما آیا با توجه به وقوع انقلاب در ایران، پیشینه تیره و تار تاریخی با دولت عراق و همچنین غیرقابل پیش‌بینی بودن صدام، امکان جلوگیری از بروز جنگ برای ما وجود داشت؟

به نظر می‌رسد پاسخ این سوال منفی است؛ از منظر اول زمینه تاریخی و درگیری‌های پیشین ایران و عراق ما را مجاب می‌کند که حتی اگر همچنان حکومت پهلوی زمام امور را در دست داشت نمی‌توانست بدون ابزار نظامی صدام حسین را مجاب به پذیرفتن صلح و امضای توافق‌نامه کند؛ ذکر این نکته خالی از لطف نیست که ارتش ایران در زمان انعقاد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر ۶ برابر ارتش عراق، تجهیزات و امکانات نظامی در اختیار داشت. هم‌چنین سازمان رزم ارتش ایران بر اساس مدل آمریکایی بر اساس استراتژی هواپایه بنا شده بود در حالی که ارتش عراق بر اساس مدل شوروی بر اساس استراتژی زمین‌پایه شکل گرفته بود.

در حین جنگ تحمیلی نیز هلی‌کوپترهای کبری هوانیروز ارتش نقش موثری در انهدام ماشین زمینی عراق و جلوگیری از پیشروی آنان داشتند و همین امر صدام را مجبور به عقب‌نشینی کرده بود. پس حتی دولت پهلوی هم نتوانست از مسیر دیپلماتیک، صدام حسین را مجبور به تبعیت از خواسته‌های خودکند.

همچنین جرج کیو در دیدار با مقامات جمهوری اسلامی ایران(مرحوم دکتر ابراهیم یزدی و مهندس مهدی بازرگان) در سال ۱۳۵۸ اطلاعات نظامی از تدارک ارتش عراق برای حمله به ایران را داده بود؛ دکتر یزدی هم‌چنین اظهار می‌کنند که تدارک دولت عراق برای حمله به ایران مدت‌ها قبل از سفر جرج کیو به ایران بوده است.

به نظر می‌رسد شخصیت غیرقابل پیش‌بینی صدام در تصمیم‌گیری‌ها، دلیل محکم دیگری بر این باور باشد که بروز جنگ میان ایران و عراق اجتناب‌ناپذیر بود. صدام حسین بعد از پایان جنگ تحمیلی نیز، در اقدامی که حیرت همگان را جای گذاشت، به نیت اشغال کویت به این کشور حمله کرد.

منابع:
١. تنبیه متجاوز/ حسین اردستانی

٢. روابط خارجی ایران/ علیرضا ازغندی

٣. مسائل نظامی و استراتژیک معاصر/ علیرضا ازغندی - جلیل روشن‌دل

٤. سازمان‌های بین‌المللی/ سید داود آقایی

٥. تاریخ روابط بین‌الملل/ مجید بزرگمهری

٦. ما و عراق؛ از گذشته تاکنون/ منوچهر پارسادوست

٧. نقش عراق در شروع جنگ/ منوچهر پارسادوست

٨. اجتناب ناپذیری جنگ/ محمد درودیان

٩. روند جنگ ایران و عراق/ حسین علایی

١٠. مصاحبه نویسنده با آقای دکتر ابراهیم یزدی در بهمن سال۱۳۹۳

۲۷۲۱۵

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1904432

دیگر خبرها

  • مرکز مطالعات عراق با ۷۰ عنوان به نمایشگاه کتاب رسید
  • پس لرزه ادعای صادق زیباکلام درباره جنگ ایران و عراق
  • ببینید | روایت سردار سلیمانی از علت ردصلاحیت شدن خود در گزینش سپاه
  • جنگ و آمریکا به روایت اساتید دانشکده فرماندهی ارتش آمریکا
  • در جنگ با ایران انتظار چه چیزی داریم؟ پاسخ اساتید دانشکده فرماندهی ارتش آمریکا
  • آمریکا برای توافق ایران باید ماهی چاق خاورمیانه را به ما بدهد!
  • عرضه ۶ عنوان کتاب جدید درباره حاج قاسم سلیمانی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
  • سردار فدوی: احیای تمامی قنوات کشور در دستور کار است
  • ترامپ: زندان را ترجیح می‌دهم
  • عجیب ترین فرمانده جنگ ایران و عراق /جانشین سپاه خرمشهر و دوست نزدیک سردار سلیمانی را بیشتر بشناسید